مطالعه نقش و جایگاهِ عالمِ خیال در جمال شناسیِ شیخ شهاب الدّین سهروردی

محمّدرضا عزیزی

مطالعه نقش و جایگاهِ عالمِ خیال در جمال شناسیِ شیخ شهاب الدّین سهروردی – رسانه نقد هنری

مقاله پژوهشی نوشته شده توسط:

محمّدرضا عزیزی
دانشجویِ دکترایِ تخصّصیِ پژوهش هنر، دانشگاه آزاد اسلامی، واحدِ علوم و تحقیقات تهران، ایران.
دکتر پویا سرایی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، تهران، ایران.

در بخشی از این مقاله میخوانیم:

با وجود این كه دیدگاه های سهرودی در باب مراتب وجودی عالم در رسالاتِ مختلفش، متعدّد و متفاوت است و او مانند مشائیان با قول به عقول مفارقه و نفوس فلكی و انسانی و جهان مادی، در الواح العمادیه (بند 70-69) و كلمه التصوّف (بند33) و اللمحات (بند 44) وجود سه عالم عقل (جبروت) و نفس (ملكوت) و جرم (ملك) را پذیرفته و معتقد است كه فیضِ الهیه به ترتیب به عقل و به واسطة او به نفس و به وسیلۀ او به جرم می رسد و با این بیان روشن می شود كه هیچ مؤثّری در عالم جز واجب الوجود نیست و همة هستی در ظلّ قهر و فیض اوست (سهروردی،1355، 25 و نیز سهروردی، 1375، ج2، 232)؛ در حكمه الإشراق، با توجّه به استوار كردن بنیاد فلسفۀ خویش بر پایۀ نور و تقسیم أنوار مراتب عالم را بر آن اساس تقسیم كرده و علاوه بر عوالم سه گانه وجود عالم چهارم یعنی عالم مثال یا صور معلّق را اثبات می كند و با تصریح به اینكه من در نفس خود تجارب صحیحی دارم كه دلالت بر این امر می كند، عوالم را بدین ترتیب ذكر می کند:

الف) عالم أنوار قاهره؛ ب) عالم أنوار مدبّره (نفوس فلكی و انسانی)؛ ج) دو عالم برزخی (اجسام  فلكی و عنصری)؛ د) عالم صور معلّقه (ظلمانیه و مستنیره)؛ (سهروردی، 1375، ج2، 232).

بحث در مورد عالم خیال در قوس نزول با سهروردی آغاز می شود كه علاوه بر عالم جسمانی و عالم نفس و عقل، گام مهمّی در تعمیق فلسفه در جهان اسلام برمی دارد. سهروردی می گوید: مقصود از عالم مثال عالمی مقداری است بین عالم نوری محض و مادی محض؛ بدین  معنی كه نه نور محض است و نه مادی محض. دارای صور معلّقة ظلمانی و مستنیر است و هر موجودی از موجودات عالم نور و ماده، دارای مثال و صورتی در این عالم متوسّط است كه قائم به ذات است و فاقد محل مثل صور در آینه كه آینه مظهر آن هاست امّا محل آن ها محسوب نمی شود (همان، 23)، و این عالم، عالم افراد است كه هیچ گونه وابستگی نسبت به یك دیگر ندارند و با ابتناء بر همین عالم و شهرهایش وجود جن و شیاطین را توجیه می شود و به همین عالم نسبت داده می-شود در حالی كه چنین موجوداتی كه در ادبیات سنّتی هنوز جایگاه ویژه و حضور پررنگی دارند، در دنیای امروزه به دلیل اینكه واقعیت خارجی كه در دید و دسترس همگان باشد، ندارند، جایگاه خود را از دست داده اند.

سهروردی و عالم خیال

«اگر عالم خیال نباشد همۀ مراتب وجودی عالم ملكوت از فرشتگان و ارواح و آنچه در اساطیر و آیین های الهی به صورت تشبیهی تجلّی كرده و شاعرانه بیان شده است، به امور واهی و پنداری تقلیل می یابند و فقط به اموری ذهنی تفسیر می شوند» (مددپور، 1386، 337). صور موجود در این عالم مانند صور آیینه ها و تخیلات گاهی نو می شوند و گاهی باطل می شوند وگاهی نیز انوار فلكی، آن ها را می آفریند تا نزد برگزیدگان مظاهر آن ها قابل رؤیت شوند. سهروردی تحقّق بعث اجساد و اشباح ربّانی و جمیع مواعید نبوّت را در همین عالم می داند -كه «بدون عالم خیال حكمت مثالی نبوّی، چونان ترجمان عالم غیب و نبی چونان رجال الغیب و لسان-الغیب، صورت قراردادی و وضعی صرف پیدا می كند» (همان، 339 –338)- و از بعضی نفوسِ متوسّطینِ دارندۀ اشباح معلّقۀ مستنیره كه مظاهر آن ها افلاك است، طبقه هایی از فرشتگان بی شمار برحسب طبقات افلاك به ترتیب مراتب مختلف آن ها پدید می آیند امّا مقام ارتقاءِ متقدّمین از متألهین بالاتر از عالم فرشتگان آسمانی است؛ زیرا نفوس افلاك خودشان به كلی مجرّد هستند در حالی كه نفوس متقدّمین استعداد تجرّد از ماده را به طور كامل دارند (سهروردی، 1375،ج2، 235- 234).

علاوه بر این قوس نزول كه در آن معانی و حقایق از عالم نور به مثال رسیده و صورت دهی می شوند و به واسطة وجود حسی در عالم ماده منتقل می شوند، دارای قوس صعودی است كه توسّط سالكان إلی الله و روندگان به سوی خدا پیموده می شود. بدین ترتیب كه با فرو گذاردن مدركات حسی و چشم فروبستن از این دنیا، نفس مدبّر از كالبدش جدا شده و جهان نورانی را درحالی كه وی همچنان در این جهان خاكی است بدون مسافت و حركت مشاهده می                           كند و به تناسب مقامش چیز خاصی را می بیند. این توانایی از نظر سهروردی، دانش كیانی فره یا فره كیانی است كه خداوندگان تجرّد و كاملان در حكمت عملیه و علمیه با سلوك به مقامی خاص می رسند كه در آن مقام با استفاده از أنوار و معانی عالم بالا، خود می                                  تواند به  هر صورت كه بخواهد مثل معلّقه را بیافریند كه قائم به ذات باشند. این مقام، مقام «کُن» نامیده می شود و با مشاهدة آن مقام است كه به وجود جهان دیگر به جز جهان برازخ جسمانی -به آن جهانی كه در او مُثل معلّقه و ملائكة مدبّره است- یقین حاصل می-کند (همان، 241 و 242).

از سویی، مشخّصۀ اصلی فلسفۀ إشراقی سهروردی چنان که از عنوان آن پیداست، بر اصول إشراقیِ ابصار، نور و نگاه و به طریق اولی بر شهود و مشاهده و لذّت باطنی استوار است و لاجرم مبتنی بر رهیافتی زیباشناختی و وجهۀ هنری است و از سویی دیگر، پررنگ ترین ایده ای که ذهن را به سـمت این ویژگی سـوق می دهد، همانگونه که پیش از این اشـاره شـد، ابداع عالم خیال، صـــور معلّقه و ویژگی های آن است. صوری که مظاهر خود در عالم حس را مظاهرت (پشــتیبانی) می کنند. چنانکه در کتاب حکمه الإشراق در دفاع از مُثل افلاطونی در مقابل احتجاجات مشائیان مبنی بر ابطال آن، از برهان خود مشائیان نتیجه می گیرد که: «در عالم عقول ماهیاتی وجود دارند که قائم به ذات خود هستند، زیرا کمال آنها ذاتی است. در عین حال آن ها در این جهان اصنامی دارند که غیرقائم به ذات خود هسـتند، زیرا کمال-شان قائم به خودشان نیست و کمالی که مختّص ماهیات عقلیه است در آن ها وجود ندارد» (همان، 92).

یادداشت

اين مقاله در  دوره اول، شماره ۲، زمستان ۱۴۰۰ فصلنامه ی مطالعات هنر و زیبا شناسی منتشر گردیده است.

درباره متن

به دلیل ماهیت رسانه ای نقد هنری ، از انتشار کامل این مقاله ارزشمند خودداری نموده ایم. نسخه کامل این پژوهش را میتوانید در وب سایت فصلنامه مطالعات هنر و زیباشناسی مطالعه نمایید

مراجعه به سایت فصلنامه مطالعات هنر و زیباشناسی

رسانه نقد هنری

رسانه مستقل نقد و پژوهش هنر در همکاری فرهنگی با فصلنامه مطالعات هنر و زیباشناسی

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا