پایان جهان از دیدگاه اساطیر ایران و اسکاندیناوی
چرخه مرگ، تولد و بازآفرینی
پایان جهان از دیدگاه اساطیر ایران و اسکاندیناوی
پایان جهان از دیدگاه اساطیر ایران و اسکاندیناوی_رسانه نقد هنری
چرخه مرگ،تولد و بازآفرینی
پایان جهان از دیدگاه اساطیر ایران و اسکاندویناوی و به طور کل یکی از مفاهیمی است که در طول تاریخ بشر و در فرهنگهای مختلف، جذابیت و اهمیت ویژه ای داشته است. محققانی همچون میرچا الیاده و جوزف کمبل، با بررسی عمیق اسطوره ها، به جنبههای مختلف این موضوع پرداخته اند. اِلیاده، با تمرکز بر مفاهیم دینی و اسطوره ای، تناوب میان ویرانی و تجدید حیات را مورد بررسی قرار داده است و نمایانگر نگاه جوامع مختلف به چرخه های کیهان است. کمبل نیز به نقشی که پایان جهان در ساختار روایت قهرمانی و سفرهای روحانی دارد، پرداخته است. او نشان میدهد که پایان جهان نه تنها یک واقعه ی نهایی نیست بلکه مرحله ای از تحول و بازسازی است که زندگی و ارزشهای انسانی را شکل می دهد. این دیدگاه ما را به درک بهتر از اهمیت پایان جهان در فرهنگ های مختلف یاری می رساند.
پایان جهان در اساطیر ایرانی، به ویژه آموزه های زرتشتی، دارای جایگاه مهم و بنیادی است. زرتشت، پیامبر باستانی ایرانی، تعالیمی ارائه کرده که نه تنها به زندگی اجتماعی بلکه به تفکرات مذهبی و فلسفی مردم نیز شکل داده است. مفاهیم مربوط به پایان جهان، نشان دهنده مبارزه دائمی بین خیر و شر و پیروزی نهایی خیر بر شر است و این تعالیم به طرز عمیقی بر فرهنگ و ادبیات ایرانی تأثیر گذاشته است.در اساطیر زرتشتی، زمان به سه دوره تقسیم میشود: عصر نخستین آفرینش (ماده)، عصر اختلاط (گیتی)، و عصر جدایی نهایی(فرشگرد). «عصر نخستینآفرینش» زمانی است که جهان به صورت کامل و خاموش خلق شد و هیچ شیطان و بدی در آن نبود. سپس «عصر اختلاط» آغاز می شود که در آن اهریمن وارد جهان می شود و سعی در فساد و تخریب آن دارد. در پایان، در عصر فرشگرد نیرو های خیر به رهبری اهورامزدا و نیرو های بد به رهبری اهریمن به نبرد نهایی می پردازند. این نبرد، که به عنوان نبرد نهایی «فرشگرد» شناخته می شود،با پیروزی نهایی نیرو های خیر پایان می پذیرد. سوشیانت، آخرین منجی زرتشتی، در این زمان ظهور می کند و با کمک یاران خود، جهان را از شر و پلیدی پاک می کند. سوشیانت، از نسل زرتشت، با ظهور خود پایان بدی ها و آغاز دورهای جدید از صلح، عدالت و نیکی را نوید می دهد. در این عصر نهایی، فلزات مذاب در رودخانه ها جاری میشوند و همگی از آن عبور می کنند؛ ایمان داران در این گذرگاه احساس راحتی می کنند و پلیدان دچار عذاب می شوند. تمامی ارواح مردگان از قبر ها بر میخیزند و به دنیای جدید وارد می شوند.
میرچا الیاده ، پژوهشگر برجستهٔ اسطوره شناسی و دین پژوه، در کارهای خود به بررسی عمیق اساطیر اسکاندیناوی و مفهوم پایان جهان در این فرهنگ پرداخته است. در اساطیر اسکاندیناوی، پایان جهان با نام “رگناروک” شناخته میشود که در نگاه الیاده نه تنها یک واقعهٔ فاجعه آمیز ،بلکه نمادی از چرخههای زمانی و بستر تحول و تجدید نظرانه جهان است.
رگناروک با مجموعهای از پدیدار های شوم آغاز می شود: زمستانی سهگانه با سرما و برف متوالی که (زمستان بزرگ) معروف است و جهان را در قحطی و سرما فرو می برد. سپس، نیروهای شرور به رهبری لوکی و فرزندانش مانند فنریر و یورمونگاند به ایزدان حمله می کنند. اودین، پدر ایزدان، در این نبرد به دست گرگ فنریر کشته می شود. همچنین، ثور، ایزد رعد، و مار جهانی، یورمونگاند ، یکدیگر را به هلاکت می رسانند. زمین به لرزش افتاده و در آب و آتش غرق میشود. خورشید و ماه توسط گرگها بلعیده می شوند و جهان به تاریکی فرو می رود.اهمیتی که الیاده به رگناروک می دهد، فراتر از ویرانی های فیزیکی است. او به این نکته اشاره دارد که رگناروک نشانهای از چرخهٔ بی پایان تولد، مرگ و بازآفرینی است. در پایان رگناروک، از دل ویرانی، جهان جدیدی بدون گناه و پاکیزه متولد می شود. در این جهان جدید، ایزدانی مانند بالدر که از مردگان بازمی گردند، جهان را با نظم نوین ساخته و بشریت نیز زندگی جدیدی را آغاز می کند.
یادداشتی از مهدیس نادری افشار