یادداشتی بر تئاتر سی صد ساخته ی سهراب پورناظری

یادداشت هایی در باب تئاتر

یادداشتی بر تئاتر سی صد ساخته ی سهراب پورناظری

یادداشتی بر تئاتر سی صد ساخته ی سهراب پورناظری_نقد هنری

یادداشتی بر تئاتر سی صد ساخته ی سهراب پور ناظری چهارشنبه، ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، کاخ سعدآباد

اجرای نمایشی تاریخی در یک مکان تاریخی انتخابی قابل احترام است که چالش های بیشتری از اجرای نمایش در سالن های معمول به همراه دارد. چالش هایی که این اثر از بعضی از آنها به خوبی گذر کرده بود و از بعضی دیگر نه.

ساخت جایگاه تماشاگران با ۱۴ ردیف ارتفاع واقعا قابل تحسین است اما فاصله زیاد بین پله ها و کف در ارتفاعات و خالی بودن کناره ها و پشت جایگاه خطر سقوط کیف و وسایل مخاطبان را افزایش میداد و چون فاصله ی صندلی ها از هم بسیار کم و جایی برای گذاشتن وسایل نبود اکثریت به اجبار کیف های خود را بغل کرده بودند. با وجود ارسال پیامک قبل از اجرا برای احتمال وجود ترافیک باز هم بیشتر مخاطبان به دلیل تعبیه نشدن جای پارک ماشین، فاصله ی طولانی از در ورودی تا محل اجرا، کمبود امکانات رفاهی ای از جمله سرویس بهداشتی و بسیار دور بودن آن، دیر به سالن رسیدند و در نتیجه نمایش با بیش از یک ساعت تاخیر شروع شد. متقابلا اجرا هم نزدیک ساعت ۱۲ شب به پایان رسید و مقدار زیادی از تماشاگران برای رسیدن به خانه های خود و دستیافتن به امکانات رفت و آمدی که بیشتر در طول روز در دسترس اند مانند تاکسی اسنپ و …با مشکل مواجه شدند. در باره ی خود نمایش، درون مایه اثر ارزشمند بود و دیدنش خالی از لطف نیست اما اشکالاتی وجود داشتند که در صورت رفع شدنشان کیفیت کار بسیار بالاتر میرفت. مانیتور بسیار کوچک بود و تصاویر در حال پخش هم فاصله ی زیادی تا دوربین داشتند و ردیف های بر روی ارتفاعات عملا هیچ چیزی از شخصیت ها نمیدیدند(جایگاه آذربادگان و خراسان)، در جایگاه ویژه هم مدام رفت و آمد تماشاگران دید را مختل میکرد(بیستون و تیسفون) و اطراف سن هم گردن تماشاگران درد گرفته بود(جایگاه های بخارا،سمرقند،سیستان). نور پردازی ها هم دقیق و چشم نواز بود اما تصاویری که بر روی کاخ پخش میشد بینهایت اضافی، نازیبا، مصنوعی و آزار دهنده بودند.  نوازندگی آقای پورناظری خیره کننده بود اما در زمینه ی خوانندگی کار به کیفیت اجرا های قبل نبود. استفاده ی برابر از بازیگران فرم زن و مرد جای تقدیر داشت و فرم ها ساده و زیبا بودند و اما ناهماهنگی گاه به گاه بازیگران فرم توی ذوق میزد. طراحی فرم ها و میزانسن بخصوص در صحنه های مبارزه بسیار هیجان انگیز بود اما در تمام لحظاتی که بازیگران مطرحی جدا از بازیگران فرم وارد میشدند، تناسب صحنه به شدت افت پیدا میکرد و میزانسن تا مرز نابودی میرفت. متاسفانه حضور بازیگران به تنهایی نتوانسته بود این کمبود را پر کند. 

در رابطه با بازیگران:

دلنیا آرام در نقش آتانی دختر چنگیز صدایی بسیار شنیدنی و مهارت شمشیرزنی ستودنی ای داشت، اما لهجه ی مغولی اش آزاردهنده بود. گریم بهرام رادان به خوبی بر چهره اش نشسته بود اما طراحی لباس او مشکل داشت زیرا نمیتوانست به آسانی حرکت کند و در حرکت های سریع بخصوص شمشیر زنی و بالا پایین رفتن از پله ها به وضوح مشکل داشت. بهرام افشاری اجرایی متفاوت و بسیار قدرتمند از خود نشان داد. گوهر خیر اندیش بسیار بر وجب به وجب صحنه مسلط بود حتی با وجود چند لحظه خراب شدن میکروفونش باز هم خللی در اجرایش وارد نشد، اما متن نمایشنامه در قسمت دیالوگ های او مشکل جدی داشت و به نظر میرسید طنزی بی دلیل و بی ربط را در وسط نمایشنامه به زور جا داده بودند. گریم نوید محمد زاده میتوانست خیلی بهتر باشد اما اجرای او بی نقص بود و تمام تماشاگران را به وجد آورد.بازی و گریم علی نصیریان هم در فیلم کوتاهی که از او پخش شد خوب بود اما فیلمبرداری، دکور و نور فیلم ضعف جدی داشتند.

متن نمایش اصلا به قدرت سری های قبل نبود و بعضی از شخصیت های اصلی حتی تا لحظات پایانی برای کسانی که سری های قبل را ندیده بودند ناشناخته ماندند و ضعف نمایشنامه عمق شخصیت ها را از آنها گرفته بود. اما در میان این آشفتگی ها نمیتوان از دیالوگ نویسی های قوی و تاثیر گذار آقای رحمانیان گذشت.

یادداشتی از رکسانا سیاحی 

منبع
منبع عکس عکس از سپیده ساداتی

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا