آگیره خشم خدا
فرایند تدریجی افول، یادداشتی بر فیلم ورنر هرتزوک
آگیره خشم خدا
فرایند تدریجی افول، یادداشتی بر فیلم ورنر هرتزوگ
آگیره خشم خدا- رسانه نقد هنری
آگیره خشم خدا ساخته ورنر هرتزوگ در سال ۱۹۷۲ می باشد که داستان آن اقتباسی از یک واقعه تاریخی است که با اندکی چاشنی تخیل نیز همراه شده همچنین این فیلم یک فیلم کالت نیز می باشد. این فیلم جزئی از جنبش سینمای نوین آلمان می باشد. جنبشی که از دل در سال ۱۹۶۲ پدید آمد. سینمای نوین آلمان مشابه به موج نوی فرانسه فیلمسازانی با گرایشهای متفاوت را در بر می گرفت که ویژگی مشترک همه آنها بازگویی پیشینه و تاریخ کهن آلمان مخالفت با سینمای پوسیده و کهنه آلمان و رهایی از چارچوب های آن زمان بود این سینما نسبت به موج نوی فرانسه نخبه گرایانه تر و سیاسی تر به شمار میرفت. هرچند که سبک فیلم سازی هرتزوگ را به سختی میتوان دسته بندی کرد. او در آثارش هدفی را دنبال میکرد که به راحتی نمیتوان یک قالب مشخص و تعریف خاصی برایش تعیین .کرد شخصیتهای فیلمهای هرتزوگ را افرادی عجیب و تقریبا دیوانه شکل میدهند که او با آنها همذات پنداری کرده و بخشی از وجود خود را در آنها میبیند. در فیلمهای ،هرتزوگ، انسانهای شکننده و بی ثباتی را میبینیم که در سخت ترین و بدترین شرایط ممکن برای بقا و حفظ موجودیت و ارزش هایشان میجنگند که عموما تلاش آنها برای انطباق با محیط پیرامونشان غالباً بی نتیجه میماند. علاقه هرتزوگ به مکانهای اگزوتیک و شخصیت های عجیب و غریب در آثارش همواره با انتقاد او از تمدن صنعتی، استعمار و مدرنیته همراه بوده است. در فیلم آگیره نیز این موارد به چشم می خورد دیوانگی و جنون شخص ،آگیره تقابل وی با طبیعت اطراف و قدرت والاتر، تلاش برای زنده ماندن و نجات بافتن در شرایط سخت و طاقت فرسای …محیط… داستان آن در کریسمس سال ۱۹۵۰ صورت می گیرد و روایتگر لوپه” د “آگیره است که رهبری گروهی از سربازان امپراطور اسپانیا را بر عهده و تصمیم به جدایی از امپراطوری اسپانیا را می گیرد. او در این سفر آنها را به پایین رود آمازون هدایت می : کند برای یافتن شهر افسانه ای الدواردو که در روایت های آمریکایی های بومی به عنوان شهری ساخته شده از طلا و جواهر است هرتزوگ سالها بعد انتشار فیلم اعلام کرد که داستانی که به تصویر کشیده زاده تخیلش است و خیلی به داستان واقعی آگیره شاید نزدیک نباشد.
این فیلم جز اولین همکاری ها بین کلاوس کینسکی بازیگر نقش آگیره و ورنر هرتزوگ است. شاید کینسکی یکی از سخت ترین بازیگرانی است که بتوان با او کار کرد. در حین فیلمبرداری هرتزوگ و کینسکی دیدگاه ها و زاویه دیدهای متفاوتی نسبت به چگونگی پردازش و نشان دادن شخصیت آگیره بودن که بیشتر اوقات به دعوا و مشاجره ختم میشد. فیلم به داستان و دیالوگها بسیار مینیمال پرداخته کات های بین سکانسها سریع و تند نیست و مخاطب زمان کافی برای پردازش و هضم و درک جزئیات سکانس را دارد و از هر سکانس میتوان لذت برو و یاد کرد در سکانسهای اولیه فیلم هنگامی که سربازان اسپانیایی و نوکران سرخپوست در حال پایین آمدن از کوه و گذر از باتلاق ،هستند میتوان سختی و مشقت مسیر و طاقت فرسا بودن آن را حس کرد فیلمبرداری به شکلی مستند گونه است که مخاطب می تواند خود را در صحنه ببیند و حس کند فیلم در القای حس مورد نظر بسیار موفق بوده و به نظر فیلمبرداری و تدوین در خدمت القای حس به مخاطب بوده در موقعیت های بحرانی ،داستان فیلم با نشان دادن صورت شخصیتها و واکنش آنها هم در نشان دادن حس و درک موقعیت موفق بوده و هم در شخصیت پردازی نکته جالبی داره که بنظر می رسید نشان دادن بزرگی و عظمت طبیعت و قدرت آن در قاب قاب بندی ها بود. انگار که به گونه ای کارگردان در نظر داشت تا مخاطب هم از زیبایی طبیعت لذت ببرد و قدردان آن باشد و در همین حین از عظمت و بزرگی آن حیرت زده شود. این را نیز میتوان در مسیر روایت هم دید. تقابل انسانها با طبیعت اینکه چگونه در این طبیعت بزرگ زنده میمانند و چگونه از آن استفاده کنند. می آیا انسان مقلوب این عظمت و شگفتی طبیعت می شود؟ یا می تواند بر آن چیره شود؟ علی رغم قدرت و تسلط آگیره بر ،افرادش او هرگز به محیط و موقعیت اطرافش چیره و مسلط .نشد طبیعت وحشی و محیط اطراف پیوسته به صورت تدریجی از قربانی میگیرند و قدرت او را کمتر و ضعیف تر میکند و بومیان و سرخپوستان به آنها تیرهای زهرآلود پرتاب میکنند هر چند که این موضوع محوریت اصلی و عصاره فیلم نیست ولی از چشم کارگردان نیز دور نبوده است.
شاید نکته مهم و اصلی فیلم را بتوان طمع و سودای قدرت خواند غرور و تعصب بشریت و حرص و طمعی که درون انسانها نهادینه شده که دیوانه کنندست همانطور که طور در فیلم آگیره درگیر این موضوع میشود و غرق در طمع قدرت و شهرت می.شود. او به عنوان یک شخصیت دیوانه جاه طلب متوهم و طمع کار به سوی فتح سرزمینهای کشف نشده میرود و با تمام قدرت و توانش به سوی رویایی پوچ و دروغین میرود که در این جستجو هر آنچه دارد را فدا می کند که سرانجام نابودی وی می.شود این فرایند در فیلم تدریجی است که به آرامی در آگیره بزرگ و بزرگتر می شود و مثل یک ویروس کل وجودش را در بر میگیرد و کورش می کند. هر چند که سودای قدرت و شهرت از ابتدای فیلم در آگیره کاشته شده بود ولی در طول مسیر فیلم آرام آرام درونش رشد میکند دیوانگی آگیره به راحتی نه تنها خودش را به فنا . می دهد، بلکه بقیه شخصیتها و محصوصا دختر خودش را نیز نابود میکند این فیلم نشان میدهد که طمع یک انسان چقدر میتواند نه تنها برای خودش مخرب باشد بلکه اطرافیانش را نیز نابودکند.
آگیره خودش را در نقطه ای از فیلم خشم خدا میخواند و به گونه ای خودش از هرچیز والاتر و بزرگتر میبیند و فکر می کند دیگر هیچکس همتای او نیست و قدرتی ندارد تا جلوی او را بگیرد انگار که ،آگیره یک موجود فانی و فناپذیر با خدا درگیر شده و در نهایت مقلوب خشمخدا میشود این بیماری قدرت نیز بشدت واگیردار است. همانطور که میبینیم حتی بین شخصیت های دیگر فیلم هم توهم قدرت ساخته و رشد میکند مثلا اشراف زاده شکم گنده ،اسپانیایی “دون” فرناندو د گازمن هم دچارش میشود که در ابتدای فیلم در فکر قدرت و شهرت نبود ولی پس از تاثیرات آگیره و قرار گرفتن در موقعیت ،قدرت او هم نیز همانند آگیره تشنه
قدرت می شود و طمع می.کند در کرجی گازمن به راحتی در حال خوردن ماهی و میوه با حرص و طمع هستش در حالی که سربازانش دارند از گرسنگی تلف کند در می شوند حتی اسب را هم از کرجی بیرون می حالی که میتوانست وعده غذایی چند روزشان شود.
فرایند تدریجی افول در رابطه با حرص و طمع، حتى کند. کشیش هم از این قاعده مستثنی نیست. زمانی که حرف از شهر ال دورادو می.شود آگیره حرف از صلیب از طلا میزند که کشیش را به شدت وسوسه می در نهایت این طمع و تشنگی برای قدرت و شهرت باعث دیوانه شدن آگیره و نابود شدن گروه بود. سیر داستان و روند روایت شاید یکمی کند و آهسته باشد و گاهی خسته کننده برای مخاطب باشد و بنظر فیلم طولانی باشد در حالی که بیشتر از ۹۰ دقیقه نیست اما در عین حال توانسته حس طولانی بودن و خسته کننده بودن مسیر سفر را در مخاطب نیز ایجاد کند کارگردان در گفتن داستان عجله ای ندارد و با صحنه های اکشن و هیجانی زمان را پر نمیکند برای مثال می توانست به راحتی چگونگی به قتل رسیدن افرادی در کرجی دیگر بودند و گیر کردند را نشان دهد اما به جایش این آزادی را به مخاطب می دهد تا برای پاسخ دادن به این سوال خودش جوابی دلخواه بسازد. چگونه کشته شدند؟ فیلم پاسخ نداد ولی من برایش توضیحی .دارم یکی دیگر هم یک توضیح متفاوتی دارد حتی در رابطه با مرگ گازمن هم به مخاطب آزادی برداشت داده شده .است شکل حرکت داستان از نظرم نزولی است. هرچه جلو می رویم وضعیت گروه وخیم تر میشود افراد کم کم به دلایل مختلف کشته می شوند آذوقه هرچه جلو میرویم کمتر می شود خارج شدن از کرجی و پا گذاشتن روی خشکی سخت و سخت تر میشود اختلافات تشدید میشود و در عين حال دیوانگی آگیره شدید تر و خطرناک تر می شود.
فیلم یک روح زندهای درونش دارد که وقتی ببینید انگار که تسخیرتان میکند و تا مدتی روی افکار و ذهنتان تاثیر می،گذارد همانطور که بعد از نابود کردن امپراطوری اینکاها سربازان اسپانیایی باور داشتن که توسط ارواح تسخیر میشدند. این حس در سکانس آغازین و همینطور در آخرین سکانس به اوج خود میرسد. شاید بتوان یکی از دلایل آن را موسیقی پوپال وو گفت موسیقی بسیار تاثیرگذار و جادویی است به گونه ای که احساس رویاگونه را در مخاطب برانگیخته می.کند صداها و آمبیانس هایی که استفاده شدند هم به این پدیده کمک کرده است. روایت شخصیت محور و یا دیالوگ محور نیست. شاید تنها شخصیتی که خیلی تمرکز برروی آن بوده است خود شخصیت اگیره میباشد که با بازی های صورت و بدن کینسکی ساخته شده است. این فیلم بیشتر درباره حس و حال لحظات و تصاویر است که حال هوای شاعرانه ای .دارند بیشتر یک شعر تلخ که تبدیل به یک تابلوی نقاشی شده .باشد یک نکته جالب درباره داستان اینکه تمام مدت اسپانیایی ها برده های سرخپوست و برده سیاهپوستشان را وحشی می گفتند، حتی دو سرخپوستی که در آب پیدا کردند را نیز وحشی خطاب ،میکردند ولی بعد از نپذیرفتن سخنان ،انجیل هردو را به بدترین شکل کشتند در سکانسهای پایانی با دیدن کشتی بر روی درخت دیگر هیچکس نمیتوانست فرق بین حقیقت و توهم را بفهمد انگار همگی در دیوانگی و توهمات آگیره شریک و غرق شده .بودند حتی زمانی که تیرهای سمی آدمخواران بهشان اصابت میکرد، متوجه آن نمی شدند. در سکانس ،آخر زمانی که دوربین دور آگیره . چرخد، تنها شدن و انزوای آگیره نمایان میشود و فرو رفتن در باتلاق دیوانگی .اش این چرخش دوربین به دور او بسیار زیبا انجام شده بود و حس را به خوبی به مخاطب نشان داد نکته جالب دیگر این است که شخصیت آگیره به گونه ای نماد انسانهای طمع کار جاه طلب و مغرور امروزی و مدرن میباشند که حاضر هستند برای رسیدن به اهدافشان هرکاری میتوانند هر چقدر هم که وحشتناک باشد انجام دهند.
در نهایت به نظرم اگر بخواهیم این فیلم را در یک جمله توصیف ،کنیم میتوان گفت یک نقاشی متحرک خشن است فیلم به مخاطب این موقعیت را میدهد که با فیلم همراه شود و در عین حال از آن لذت ببرد. آگیره به بهترین نحو زنده ماندن و مقابله انسان در طبیعت را نشان داده است و حتی به شیوه ای کند مخاطب را به لذت بردن از طبیعت دعوت می همچنین قدرت والا و عجیب طبیعت را به رخ می کشد. این فیلم نقدیست به حرص و طمع و جاه طلبی انسانهای جهان امروزی و مدرن و همچنین اشاره ای به تفکر آرمانی که با تعصبات سنتی آمیخته شده و به شکل خشنی تبدیل شده به بیانی دیگر انگار که فیلم هشداری از طرف هرتزوگ به مخاطبانش درباره توهمات و جاه طلبیهای که اطرافمان وجود دارد است و همچنین انتقادی به پیشرفت تکنولوژی که نزد جوامع مدرن بی نقص و بی اشتباه تلقی گشته و حتی درحدی که مقدس شده .باشند آگیره خشم خدایان در زمان اکرانش مورد توجه منتقدان چندان قرار نگرفت ولی به آرامی توانست مورد توجه مخاطبان قرار گیرد و جز ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما شود و این اثر یک فیلم کالت شد که بر فیلمها و فیلمسازان بعد خودش تاثیرات فراوانی گذاشت که یکی از آنها اینک آخرالزمان” اثر فرانسیس فورد کاملا می باشد.
نقدی از بنیامین شیراسب