بررسی تطبیقی فریدون در شاهنامه و شاه لیر در شکسپیر
در انتها؛ این کشتار است که در دو اثر تطابق دارد. کشتاری که یکی پس از دیگری رخ می دهد و توقف ناپذیر است.
بررسی تطبیقی فریدون در شاهنامه و شاه لیر در شکسپیر
بررسی تطبیقی فریدون در شاهنامه و شاه لیر در شکسپیر _ نقد هنری
تراژدی لیر شاه شکسپیر یکی از کامل ترین تراژدی های جهان محسوب میشود که نبرد طمع و حسادت را در حکومت به تصویر میکشد. همچنین فریدون شاهنامه فردوسی داستان قدرت و زیاده خواهی که اهمیت بسیاری برخوردار است از جهات بسیاری با لیرشاه شکسپیر تطابقاتی دارد.فریدون ک بعد از غلبه بر ضحاک ، تخت پادشاهی را از آن خود کرد. پس از گذشت چندین سال پدر پادشاهی خود را به سه قسمت بین سه پسر خود به ترتیب(سلم،تور و ایرج) تقسیم کرد.در نهایت ایران زمین را به کوچک ترین پسر خود؛ایرج سپرد. اما تور و سلم که به سهم خود خشنود نبودند ایرج را به قتل رساندند چرا که قدرت بیشتری را خواهان بودند.در ادامه منوچهر از نوادگان فریدون، به خون خواهی ایرج برخاست.هردو پسر فریدون سلم و تور را کشت و سر آن دو را نزد فریدون برد.
و اما شاه لیر شکسپیر؛ شاه لیر دارای سه دختر به نام های گونریل، ریگان و کوردلیا میباشد.هرکس که به پدر بیشتر ابراز محبت کند سهم بیشتری از آن اوست .ریگان و گونریل با دروغ و محبت،بیشترین سهم را دریافت کردند.زمانی که نوبت به کوردلیا میرسد علاقه ی خود را تنها هم اندازه ی وظیفه میداند.شاه لیر خشمگین شده و او را تبعید میکند.کوردلیا همراه با شاه فرانسه که همسر او شده به فرانسه می روند.
از طرفی یار وفادار شاه؛گلاوستر دارای دو پسر است یکی ادگار که پسر مشروع اوست و دیگری ادموند که پسر نامشروع میباشد.ادموند نمیتواند اجازه دهد که منافع او به خطر بیوفتد و پس از مرگ پدر تمامی دارایی به برادر مشروع او برسد از این رو پدر را نسبت به او با نامه ای جعلی که مضمون آن توطئه است بی اعتماد میکند.همچنین ادگار را از وطن فراری می دهد.
در حالیکه پدر به خانه گونریل میرود پس از مدتی گونریل از رفتار پدر به ستوه می آید.او هراسان است که پدر قدرت قبلی خود را به دست آورد و دیگر قدرتی برای دختر باقی نماند. لیر به کاخ ریگان میرود اما همان رفتار مشابه وجود دارد.
پس لیر شاه پا به بیابان میدارد و پس از آن گلاوستر به کنت که مخفیانه به لیر شاه خدمت میکند او را به دور میبرند.
ادموند در غیاب پدر به ریگان و کورنوال میگوید که پدرش با ارتش فرانسه همدست است و به لیر شاه پناه داده تا با این کار جای گلاوستر را بگیرد.گلاوستر توسط ریگان و کورنوال بازداشت شد و کورنوال هر دو چشم گلاوستر را در کاخ خود نابینا کرد.
دوک آلبانی تنها کسی است که از این جنایت ناخوش است.او انتقام گلاوستر را از ادموند و ریگان میگیرد.لیر شاه نزد کوردلیا می رود.در نهایت لشکر ادموند لشکر کوردلیا را شکست داده و ادموند لیر شاه و کوردلیا را اسیر میکند.
ادموند و دو خواهر، کوردلیا را اعدام میکنند. نزاحی بین دو خواهر نیز پدید می آید که گونریل ریگان رو مسموم و خودش خودکشی میکند.در آخر لیر شاه از غم از دست دادن کوردلیا جان می سپارد.
سلم و تور/ریگان و گونریل
در دو روایت به طور مشخص فاکتور های حسادت رقابت و قدرت به طور کامل انسانیت را به زوال می برد و در نهایت هلاکت را باقی میگذارد. در تک تک شخصیت ها هوشمندی و حس جنگاوری از هر جهاتی وجود دارد. در داستان فریدون بعد از به موفقیت گذراندن آزمایش پسران(تبدیل شدن فریدون به اژدها و بر سر راه آنها قرار گرفتن) آنها را به نام های سلم( به معنای سلامتی) که جنگاور و خردمند بوده. تور که او نیز خردمند و همواره آماده ی یورش بود او را ایرج نامید.
از طرفی در ریگان گونریل و حتی ادموند و کوردلیا هوشمندی خاصی دیده میشود که در راه انسانی یا غیرانسانی استفاده شده است.قابل حائز اهمیت است که در لیر شاه شخصیت های گونریل ریگان و کورنوال کامل کننده یکدیگرند و از ویژگی های مشترکی برخوردارند.
شاید اولین چیز که به ذهن خطور کند شباهت بی همانند ریگان وگونریل و دو برادر سلم و تور باشد چرا که تخم حسد هر کدام را به خونخواهی کشید.حسادتی که شاید از پیش از داستان بین خواهران رخ داده چرا که کوردلیا برای پدر از همه عزیز تر بوده و همچنین ایرج بهترین سهم را دریافت میکند که شاید حکایت از بیشتر دوست داشته شدن می دهد. پس بعید نیست پسران فریدون نیز در گذشته تخم حسد در انها کاشته شده باشد چرا که آنها نیز در کنار طمع قدرت از برای سرازیر شدن حسادت دست به کشتار برادر میزنند.
هر نفر از این شخصیت ها ویژگی هایی همچو چاپلوسی،حسادت،گزافه گویی و درغگویی برخورددار است. آنها همگی در جایی از داستان هراس به دل راه میدهند؛ گروهی هراس دارند که مبادا دارایی های خود را از دست دهند و پدر بار دیگر قدرتش را به دست آورد. دو برادر نیز هراس آنکه برادرشان قدرت و مقام بالاتری از آنها دارا باشد، در دل دارند.
خصلت دروغگویی در هر دو داستان به خوبی به نمایش در آمده است.به طوری که در شاه لیر به دروغ خواهران محبت خود را اغراق میکنند و در داستان فریدون در نامه ای که برای ایرج مینویسند او را به دروغ و با خوشرویی نزد خود دعوت میکنند که در نهایت ایرج را به قتل می رسانند.
از دیگر شباهت های سلم،تور،گونریل و ریگان میتوان به قسمتی از داستان فریدون اشاره کرد که پس از واگذاری هر قسمت به هر فرزند سلم که برادر بزرگتر است دیو حسادت بر او چیره میشود و خواستار قلمرو ایرج شد:
دلش گشت غرقه به آزاندرون
به اندیشه بنشست با رهنمون
نبودش پسندیده بخش پدر
که داد او به کهتر پسر تخت زر
شاید بتوان گفت فکر از بین برد ایرج را سلم در ذهن تور کاشت درست با همان نامه ای که بعد از چنین فکری به برادرش نوشت. همانطور که گونریل دختر بزرگتر فکر قدرت بیشتر و جلوگیری از به قدرت رسیدن دوباره پدر در سر ریگان میپروراند پس برای همین ریگان به تقلید از خواهرش به بدرفتاری با پدر پرداخت.
همانطور که ایرج به دست برادرانش کشته شد کوردلیا نیز توسط ریگان و گونریل و با همکاری ادموند اعدام شد. در نتیجه برادرکشی و خواهرکشی در دو اثر نمایان است.
لیر شاه و فریدون
هر دو شاه به طرز قابل توجهی شباهت های رفتاری دارند.
شاه لیر و فریدون هر دو شاهد مرگ تک تک اعضای خاندان خود بودند با این تفاوت که شاه لیر از بینش همچو اتفاقاتی به ستوه آمد و در آخر جنون گریبان گیر او شد.
در هر صورت دمدمی مزاجی و به ظاهر زوال عقلی شاه لیر در طول داستان در فریدون دیده نمیشود بلکه هوشمندی و عقلانیت او بیشتر از همیشه ثابت میشود.
هر دو پادشاهی خود را به سه قسمت تقسیم کرده تا بین سه فرزند خود تقسیم کنند.فریدون مغرب زمین یعنی روم را از آن سلم، مشرق زمین را از آن تور و در نهایت ایران زمین را از آن ایرج کرد. با این تفاوت که تقسیم بندی فریدون به انتخاب خود و تقسیم بندی لیر شاه همراه با آزمایشی بود از جهت اینکه هر فردی بیشتر پدرش را دوست داشته باشد از میراث بیشتری برخوردار است.
قدرت لیر شاه که به دست دخترانش سپرد ابتدا بر علیه خود برآمد و لیر را نابود کرد.اما قدرت فریدون نخست پسران را به قتل واداشت و در نتیجه ی مرگ پسران فریدون رضایتی دیگر به زندگی نداشت.
به طور کلی فریدون از قدرت کناره گیری نکرد اما شاه لیر تمامی قدرت خود را تقسیم کرد و به کنار رفت.
کوردلیا و ایرج
کوردلیا شخصیت مثبت شکسپیر که او را خیلی ستایش نمیکند،صادق،منطقی،واقع گراست و پدر را به طور حقیقی دوست میدارد.او بخاطر راستگویی کوردلیا او را تبعید کرد اگرچه از دروغگویی دلقک ب خشم آمد همان دلقکی ک نوای درونی شاه لیر را بیان میکند.و اما ایرج از برای شخصیت پاک خود برای رفتن نزد برادرانش سپاهی را آماده نمیسازد چون معتقد است برادر خون برادر را نمیریزد و همین موجب جان سپردن میشود.از همین عقیده او میتوان برداشت کرد که مورد ظلم برادران قرار گرفته و خود علی رغم برادرانش مرتکب به گناهی نبوده است.
شاید بتوان پاک و منزه بودن دو شخصیت را به هم تشبیه کرد و البته که هردو در آخر جان سپردند.
ادموند و سلم و تور
ادموند که شخصیتی دروغگو دارد به پدرش خیانت میکند برای رسیدن به منفعت خود هر کاری می کند.درست مانند برادران ایرج که حاضر به کشتار برادر خود شدند.ادموند به اندازه ی سهم برادر مشروع خود، از اموال پدر به او نمیرسد.پس حاضر به انجام هرکاریست.
ادموند خود را عاشق ریگان و گونریل نشون داد و این باعث حسادت بین دو خواهر شد.
پس از طرفی ادموند نیز میتواند مثال تطبیقی دیگر با سلم و تور باشد.
ادگار و منوچهر
وی برخلاف ادموند به پدرش یاری رساند
شاید بتوان گفت که همچو کوردلیا و ایرج به او ظلم شد هر سه ی این افراد در هر داستان مورد ستم و ظلم قرار گرفتند.
ادگار هم از جان شاه لیر مراقبت کرد و اسوالد پیشکار گونریل را به قتل رساند همچنین در نهایت برای انتقام با ادموند دوئل میکند اما به درخواست دوک آلبانی او را نمیکشد.با این تفاوت که در داستان فریدون؛ منوچهر سلم و تور را کشت.و انتقام ایرج را از آنها گرفت.
در انتها؛ این کشتار است که در دو اثر تطابق دارد. کشتاری که یکی پس از دیگری رخ می دهد و توقف ناپذیر است.
همه جامه کرده کبود و سیاه
نشسته به اندوه در سوگ شاه
چه مایه چنین روز بگذاشتند
همه زندگی مرگ پنداشتند
یادداشتی از مانیا سماواتی